ستاره های دریایی

با پرداخت ماهانه ده هزار تومان می توانیم یک ستاره دریایی را نجات دهیم و به دریا بازگردانیم. وعده ما، اول هر ماه. بسم الله

ستاره های دریایی

با پرداخت ماهانه ده هزار تومان می توانیم یک ستاره دریایی را نجات دهیم و به دریا بازگردانیم. وعده ما، اول هر ماه. بسم الله

اولین داستان ستاره های دریایی

دوران زیبای معلمی ؛ دنیایی وصف ناشدنی از خاطرات تلخ وشیرین است که بازگو کردنش در بسیاری از اوقات لذت بخش است. بنده در طول خدمت افتخار آمیزم در مدارس محروم، شاهد بسیاری از این خاطرات بوده ام . شاید نتوانم به دلیل مسایل انسانی نام ویا مشخصات کسی را بنویسم در پرده می توان سخن گفت و عبرت گرفت.
در یکی از آن سالها، با دانش آموز پسری آشنا شدم که در زندان متولد شده بود و تمام دنیای پنج سال ابتدای عمرش، در دیوار های بلند زندان خلاصه می شد و فکرمی کرد دنیا یعنی همان چهار دیواری زندان. اما پس از این که برادر وخواهرش سرپرستی او را پذیرفتند، و از اسارتگاه زندان رهایی یافت، بادنیای بیرون آشناشد . و ازپایه اول ابتدایی با حمایت بهزیستی تا پایه پنجم در کنار من بود. پسری بسیار باشخصیت و مودب و سختکوش که برای تامین معیشت خود تلاش می کرد.  

 

 
در یکی از این سالها که وی حالا کلاس پنجم بود، چندروزی از اوخبری نشد . نگرانش شدم وب ا دوستان و مربی بهزیستی تماس گرفتم. حتی به محل زندگی اش رفتم اما از او وخانواده اش هیچ خبری نبود. انگار آب شده و زیر زمین رفته بودند. چند روزی با معلمش، در به در دنبالش گشتیم؛ از این کوچه به آن کوچه واز این خانه به آن خانه . اما دریغ از یک خبر!
تااین که توسط یکی از دوستانش پیغام فرستاد که به دلیل مشکل مالی نمی تواند به مدرسه بیاید ومن دنبالش نگردم .  

اما من دست نکشیدم و با ردیابی بالاخره توانستم محل زندگیش راکه در یکی از روستاهای اطراف بجنورد بود پیداکنم ؛ کمی پول، مقداری مواد غذایی ولباس برداشتیم و همراه معلم و یک نفر از دوستان همکلاسی اش به آدرسی که داده بودند رفتیم. 

منزل که چه عرض کنم ؛ خرابه ای بود.  

در زدیم و منتظر ماندیم. در را باز کرد و با دیدن ما عرق شرم از سرورویش باریدن گرفت. فهمیدم بابرادرش که دو یا سه سال از او بزرگتر بود زندگی می کند و چون برادرش که شاگرد مکانیک بود از کار بیکار شده بود، مجبور بودند برای امرار معاش، با ترازوی کوچکی، چاقی آدمهای سیر را اندازه بگیرند.  

به همین علت ترک تحصیل کرده بود اما با اصرار من و با قولی که در جهت تامین زندگی ایشان دادم، به مدرسه برگشت و با هماهنگی جناب آقای شادمان مربی فداکار ورزش آموزشگاه و با کشف استعداد ورزشی نهفته در وجودش در مسابقات آموزشگاههای شهرستان شرکت کرد و مدتی بعد در یکی از ورزشهای انفرادی و استقامتی توانست مقام نخست این مسابقات را به دست آورد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.