ستاره های دریایی

با پرداخت ماهانه ده هزار تومان می توانیم یک ستاره دریایی را نجات دهیم و به دریا بازگردانیم. وعده ما، اول هر ماه. بسم الله

ستاره های دریایی

با پرداخت ماهانه ده هزار تومان می توانیم یک ستاره دریایی را نجات دهیم و به دریا بازگردانیم. وعده ما، اول هر ماه. بسم الله

نهمین داستان ستاره های دریایی

این خاطره توسط دختر آقای انتظاریان نوشته شده. یه دخترخانم ده ساله: 

 

 
روز شنبه طبق معمول در کلاس درس حاضر شدم. معلم این بار همراه خود یک دانش آموز جدید به کلاس آورده بود. معلم گفت: این دختر عزیز که اسمش فاطمه است از امروز همکلاسی شماست.  

بعد فاطمه رو به ما کرد و گفت:  

سلام من فاطمه هستم.  

بعد معلم از او خواست برود و پیش یکی از هم کلاسهایم بنشیند.
چند روز بعد قرار شد برای ساختن کار دستی گروهی به خانه فاطمه برویم  او هربار یک طور بهانه می گرفت و به ما اجازه نمی داد که به خانه شان برویم. اما این بار دیگر نمی توانست بهانه بیاورد. فردا شد و با شور و نشاط از خانه بیرون آمدم. به مدرسه رفتم و بعد از آن با دوستانم به خانه فاطمه رفتیم.  بعد از یک ربع به کوچه تنگی رسیدیم  که همه خانه ها خرابه  یا نیمه تمام بودند. همه تعجب کردیم.  

فاطمه که در اتوبوس در کنارمن نشسته بود از خجالت قرمز شده بود.  

در خانه شان چیزی جز یک فرش پاره، یک صندلی چوبی و یک عروسک کهنه نبود. 

 بسیار ناراحت شدم. اصلافکر نمی کردم که اینگونه بشود. همینطور که ناراحت بودم، دعا کردم خدا همه بچه هایی راکه مثل فاطمه هستند را از فقیر نجات دهد.
خدایا به ما کمک کن آنقدر ثروتمند شویم که به فقرا کمک کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.